گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عیب نما نویسه گردانی: ʽYB NMA عیب نما. [ ع َ / ع ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) عیب نماینده . آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند : بیش جان را نکنم زنگ زده کآینه عیب نمایست مرا. خاقانی .در گفتن عیب دگران بسته زبان باش از خوبی خود عیب نمای دگران باش .واعظ قزوینی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود