گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عیسی نویسه گردانی: ʽYSY عیسی . [ سا ] (اِخ ) ظاهراً نام بربطزنی بوده که رودکی در بیت ذیل از او نام برده است : بربطعیسی و فرشهای ۞ فوادی چنگ مدک نیرو نای ۞ چابک جانان .رجوع به شرح احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ص 506و 507 و 1010 و تاریخ سیستان ص 318 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن روضة. از موالی و مصاحبان منصور خلیفه ٔ عباسی . ظاهراً او نخستین کس از متکلمان امامیه است و به تألیف کتابی درباب ... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع )، مکنی به ابویحیی و ملقب به موتم الاشبال .سبب لقبش این بود که وی ماد... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سالم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود. عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سلیمان شیزری . محدث است . رجوع به اموسی (عیسی ...) شود. عیسی عیسی . [ سا ](اِخ ) ابن سنجربن بهرام بن جبریل اربلی حاجری ، مکنی به ابویحیی و ملقب به حسام الدین . شاعری نیکوپرداز بود. اصل وی از ترکان ... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن شیخ بن سلیل ذهلی شیبانی ، مکنی به ابوموسی . ازفرماندهان دولت بنی عباس بود که بسال 252 هَ . ق . برتمام فلسطین مست... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صبیح ، ملقب به مزدار.از معتزلیان بود. رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود. عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صهاربخت (= چهاربخت ). از عیسویان گندیشاپور و از پزشکان وداروشناسان مشهور بغداد در قرن سوم هجری بود. وی برخی از رسای... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحد لخمی شریشی اسکندرانی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به موفق الدین . بسال 550 هَ . ق . در ... عیسی عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوعبدالنعیم و مشهور به طُوَیس . رجوع به طویس شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود