عیسی
نویسه گردانی:
ʽYSY
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن مهنابن مانعبن حدیثه ٔ طائی ، ملقب به شرف الدین . وی در بادیةالشام لقب ملک العرب داشت . و الملک الظاهر بیبرس او را امارت بادیه داد، و مدت بیست سال از جانب سلاطین مصر در این امارت باقی ماند. و بسال 683 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از السلوک مقریزی و النجوم الزاهرة و ابن خلدون و صبح الاعشی ).
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن دیناربن واقد غاطفی ، مکنی به ابوعبداﷲ. ازفقیهان مشهور اندلس بود و یگانه فتوی دهنده ٔ عصر خویش بشمار میرفت . وی بسال ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن روضة. از موالی و مصاحبان منصور خلیفه ٔ عباسی . ظاهراً او نخستین کس از متکلمان امامیه است و به تألیف کتابی درباب ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع )، مکنی به ابویحیی و ملقب به موتم الاشبال .سبب لقبش این بود که وی ماد...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سالم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن سلیمان شیزری . محدث است . رجوع به اموسی (عیسی ...) شود.
عیسی . [ سا ](اِخ ) ابن سنجربن بهرام بن جبریل اربلی حاجری ، مکنی به ابویحیی و ملقب به حسام الدین . شاعری نیکوپرداز بود. اصل وی از ترکان ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن شیخ بن سلیل ذهلی شیبانی ، مکنی به ابوموسی . ازفرماندهان دولت بنی عباس بود که بسال 252 هَ . ق . برتمام فلسطین مست...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صبیح ، ملقب به مزدار.از معتزلیان بود. رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صهاربخت (= چهاربخت ). از عیسویان گندیشاپور و از پزشکان وداروشناسان مشهور بغداد در قرن سوم هجری بود. وی برخی از رسای...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحد لخمی شریشی اسکندرانی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به موفق الدین . بسال 550 هَ . ق . در ...