عیش
نویسه گردانی:
ʽYŠ
عیش . [ ع َ ] (ع مص ) زیستن . (از منتهی الارب ).زندگانی کردن . (آنندراج ). زیست و زیست کردن . (از ناظم الاطباء). مَعاش . مَعیش . مَعیشة. عَیشة. عَیشوشة. رجوع به معاش و معیش و معیشة و عیشة و عیشوشة شود.
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
برجیمله آیش : کشتزار برجیمله آیش در جنوب غربی روستای چمازکتی قائمشهر واقع شده است. این آیش در گذاشته نه چندان دور یکی از بزرگترین کشتزارهای پنبه و گن...