اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاذی

نویسه گردانی: ḠAḎY
غاذی . (ع ص ) هو غاذی مال ؛ او نگهبان و نیکوکننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ). || زخمی که خشک نشود. (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۹ ثانیه
قاضی ولی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . در 21هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 15هزارگزی شوسه ٔ تبریز وا...
قاضی وهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) ابن وهب ، مکنی به ابوالبختری . رجوع به الانساب سمعانی و رجوع به ابوالبختری وهب بن وهب شود.
قاضی کوی . (اِخ ) همان «کالِسدون » است . خریسوپلیس ۞ قوما در کالسدون واقع است . رجوع به قاضی کویی و کالسدون شود.
قاضی مکه . [ ی ِ م َ ک ْ ک َ ] (اِخ ) فضل اﷲبن روزبهان حنفی اشعری اصفهانی ، ملقب به پاشا. از اعاظم علمای عامه و جامع معقول و منقول و قاضی...
غازی عتیق . [ ع َ ] (اِ مرکب ) نوعی سکه . رجوع به غازی شود.
غازی ثانی . [ ی ِ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین . از اتابکان موصل از سال 1169 تا 1180 م . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسل...
غازی گرای . [ گ ِ ] (اِخ ) نام سه تن از خانان و امرای قرم (کریمه ) که به عنوان غازی گرای اول (در 929 هَ . ق . سلطنت کرده ) و غازی گرای د...
غازی گرای . [ گ ِ ] (اِخ ) (دوم ) یکی از خانان کریمه و پسر دولتگرای خان است . وی درزمان خانی برادر ارشدش محمدگرای ، با او به محاربه ٔ ایران ...
علی قاضی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) وی از مقربان امیرحسن بیک بود و در سال 874 هَ . ق . به رسم رسالت از جانب امیرحسن بیک به نزد ابوالغازی سلطان ...
علی قاضی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) وی از قضات بود و در ربیعالاَّخر سال 776 هَ . ق . که سلطان اویس در بستر بیماری بوداو و ارکان دولت بر ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۵۸ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.