اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غازی

نویسه گردانی: ḠAZY
غازی . (اِخ ) لقب یمین الدوله سلطان محمود غزنوی : در محرم سنه ٔ اثنی و تسعین وثلثمائة (392 هَ . ق .) به جنگ جیتال (چیپال ) هیتال رفت و او را اسیر کرد و امان داد و خراج بستد اما چون عادت هندوان چنان بود که پادشاهی که ده نوبت در دست مسلمانان اسیر شود، دیگر پادشاهی را نشاید و گناهش جز به آتش پاک نشود، جیتال (جیپال ) پادشاهی به پسر داد و خود را بسوخت . یمین الدوله در این جنگ غازی لقب یافت ... (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 396) :
ذکر شه محمود غازی گفته است .

مولوی .


و برکات و مثوبات آن شهنشاه غازی محمود و دیگر ملوک این خاندان مدخر می شود. (کلیله و دمنه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۵.۶۸ ثانیه
قاضی سنجانی . [ س َ ] (اِخ ) (مولانا...) از مشاهیر شعرای ایران و از احفاد شاه سنجان شاعر ایرانی بوده و به نوشته ٔ قاموس الاعلام منظومه ای م...
قاضی سیرافی . [ ی ِ س ِ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن مرزبان ، مکنی به ابوسعید و مشهور به سیرافی معتزلی حنفی که گاهی به قاضی سیرافی نیز موصوف ...
قاضی کواکبی . [ ک َ ک ِ ] (اِخ ) ملا ابراهیم از صوفیان و علماء و فقهای قرن یازدهم هجری است که نخست در مولد خود، حلب به تحصیل مراتب علمی ...
قاضی صدر ششم . [ ی ِ ص َ رِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ مشتری : قاضی صدر ششم را طالع مسعود تومقتدای فتوی صاحبقرانی آمده ست .سنائی .
قاضی شیروانی . [ شیرْ ] (اِخ ) رجوع به قاضی بن سیمکة شود.
قاضی عبدالحی . [ ع َ دُل ْ ح َی ی ] (اِخ ) رجوع به قاضی امیر نظام الدین شود.
قاضی عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن حجر، مکنی به ابن حجر و ابوالفضل . رجوع به ابن حجر ابوالفضل شود.
قاضی عسقلانی . [ ع َ ق َ] (اِخ ) عبدالرحیم بن علی . رجوع به قاضی فاضل شود.
قاضی قنسرینی . [ ق ِن ْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) احمدبن ابی دواد فرج . رجوع به ابن ابی دواد قنسرینی شود.
قاضی مروروذی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) احمدبن عامر. رجوع به احمدبن عامر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.