اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غازی

نویسه گردانی: ḠAZY
غازی . (اِخ ) یکی از امرای ایوبیین در حلب . (النقود العربیة ص 128).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
قاضی . (اِخ ) خضربن محمدبن خضر. نسب وی به امام موسی کاظم میرسد. وی فقیهی است فاضل و دانشمند از مردم بغداد که به تدریس اشتغال ورزید، و...
قاضی . (اِخ ) سهل بن احمد. رجوع به قاضی ارغیانی شود.
پنج قازی . [ پ َ ] (اِ مرکب ) قسمی پول خرد مسین . پانقازی .
قاضی گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهاباد. در 15هزارگزی شمال باختری مهاباد و 10هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به ارومیه و در دره واقع ه...
قاضی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل قضا : گفت ... ای ابوالقاسم یاد دار قوّادی به از قاضی گری است . (تاریخ بیهقی ).
قاضی کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش دهخوارگان شهرستان تبریز. در 9هزارگزی جنوب خاوری دهخوارگان و 10هزارگزی شوسه ٔ تبریز آذرشهر...
قاضی کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد و در چهارهزارگزی جنوب آنکند و 1350گزی شوسه ٔ میانه به زنجان و...
لرد قاضی .[ ل َ دِ ] (اِخ ) میدانی است در شیراز. (آنندراج ).
قاضی ری . [ ی ِ رَ ] (اِخ ) سلمةبن فضل ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به ابرش . از مردم ری است . وی اخبار غزوات و مغازی را دو مرتبه ازابن اسحا...
درب قاضی . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور است . موقعیت دهستان جلگه و هوای آن معتدل است . این دهستان از 150 آ...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۵۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.