غازی
نویسه گردانی:
ḠAZY
غازی . (اِخ ) الحلاوی ابومحمدبن ابی الفضل بن عبدالوهاب الدمشقی (عن حنبل و ابن طبرزد). وی مدتی دراز بزیست و در مصر در اسناد عالی ترین رتبت را داشت و در قاهره به صفر سال 690 در 95 سالگی درگذشت . (حسن المحاضرة ص 176).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۴ ثانیه
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب رستم بن علاءالدوله علی بن رستم از امرای مازندران است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 420). و نیز رج...
الب غازی . [ اَ ] (اِخ ) الپ غازی . خواهرزاده ٔ سلطان غیاث الدین محمد غوری است و به سال 600 هَ . ق . بدر هرات در جنگ با سلطان محمدخوارزمشاه ...
حسن غازی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهور میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در 48هزارگزی شمال باختر کنارتخته و جنوب باختر کودرا. ...
غازی اول . [ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین از اتابکان موصل از سال 541 تا 544 هَ . ق . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سل...
غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اخت...
غازی آباد. (اِخ ) قصبه ای است در ایالت میرات از ایالات شمال غربی هند، در 45 هزارگزی از جنوب غربی میرات ، در ملتقای خط دهلی با خط آهنی که ...
غازی اسپ . [ اَ ] (اِ مرکب )قسمی از مأکولات اهل توران . (آنندراج ) : غازی اسپ و سر گاو و شکنبه ٔ اُشترمیخور ای مردک خر مر به خاطر کم آر. بس...
غازی عتیق . [ ع َ ] (اِ مرکب ) نوعی سکه . رجوع به غازی شود.
غازی گرای . [ گ ِ ] (اِخ ) نام سه تن از خانان و امرای قرم (کریمه ) که به عنوان غازی گرای اول (در 929 هَ . ق . سلطنت کرده ) و غازی گرای د...
غازی گرای . [ گ ِ ] (اِخ ) (دوم ) یکی از خانان کریمه و پسر دولتگرای خان است . وی درزمان خانی برادر ارشدش محمدگرای ، با او به محاربه ٔ ایران ...