غازی
نویسه گردانی:
ḠAZY
غازی . (اِخ ) ابن گُمُشتَکین . از امرای سلسله ٔ دانشمندی که در ولایت کاپادوکیا حکمرانی میکردند و در جنگهای صلیبی دخالتهای مهم داشتند و به دست سلاجقه ٔ روم منقرض شدند. حکومت آنان از سال 1105 تا 1135 هَ . ق . بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 139).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
قاضی یزدی . [ ی ِ ی َ ] (اِخ ) کمال الدین میرحسین . رجوع به قاضی کمال الدین میر حسین شود.
محمّد قاضی (زادهٔ ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در مهاباد - درگذشتهٔ ۲۴ دی ۱۳۷۶ در تهران) مترجم و نویسنده برجستهٔ کرد ایرانی، و مترجم آثاری چون دن کیشوت و زوربای یونا...
قاضی کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غنی بیگلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان . در 28هزارگزی شمال خاور ماه نشان و 4هزارگزی راه عمومی ...
قاضی کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان . در 24هزارگزی شمال باختری ماه نشان واقع و موقع جغرافیائی آ...
قاضی کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. در 6هزارگزی شمال سراسکند و 4هزارگزی شوسه ٔسراسکند قره چمن واقع و موقع جغرافیا...
قاضی کوی . (اِخ ) همان «کالِسدون » است . خریسوپلیس ۞ قوما در کالسدون واقع است . رجوع به قاضی کویی و کالسدون شود.
قاضی مکه . [ ی ِ م َ ک ْ ک َ ] (اِخ ) فضل اﷲبن روزبهان حنفی اشعری اصفهانی ، ملقب به پاشا. از اعاظم علمای عامه و جامع معقول و منقول و قاضی...
قاضی ولی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . در 21هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 15هزارگزی شوسه ٔ تبریز وا...
قاضی وهب . [ وَ هََ ] (اِخ ) ابن وهب ، مکنی به ابوالبختری . رجوع به الانساب سمعانی و رجوع به ابوالبختری وهب بن وهب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.