غازی
نویسه گردانی:
ḠAZY
غازی . (اِخ ) (ابوالَ...) آخرین تن از امرای جانی یا امرای هشترخانی که از سال 1758 تا 1785 م . در ولایات زیر جیحون فرمانروابوده است . امرای درانی افغانستان ولایات متصرفی این سلسله را گرفتند و دوره ٔ حکومت ایشان در زمان همین ابوالغازی و به سال 1785 به دست امرای منگیت پایان یافت . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 245 و 246).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصور. رجوع به احمدبن محمدبن منصور و ابن منیر قاضی ناصرالدین شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مطرف عسقلانی ، مکنی به ابوالفتح . رجوع به روضات ص 67 و معجم الادباء ج 5 ص 63 و احمدبن مطرف عسقلانی شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عیسی قاشانی . رجوع به قاشانی احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زهیربن هارون بن موسی بن عیسی بن عبداﷲبن محمدبن ابی جراده ٔ حلبی ، مکنی به ابوالحسن و معروف به ا...
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن سعدالدین مسعودبن عمر تفتازانی ، ملقب به سیف الدین و معروف به شیخ الاسلام هروی از احفاد ملاسعد تف...
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فکاری . رجوع به قاضی فکاری شود.
قاضی اخوی . [ اَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره از بخش میاندوآب شهرستان مراغه . در50هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 13هزارگزی جنوب باخ...
حسین قاضی . [ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) مرورودی . رجوع به حسین مرورودی .
چشمه قاضی . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «در سمت شمال جوزان در دو فرسنگی دولت آباد مزرعه ای است بنام جوزان ملایر که در دا...
چشمه قاضی . [ چ َم َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع قریه ٔ مرق کاشان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 243).