گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غاشیه بردوش نویسه گردانی: ḠAŠYH BRDWŠ غاشیه بردوش . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ص مرکب ) کنایه از مطیع و فرمان بردار. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 43) : هست اسم علمت نام رسول قرشی که بد از مرکب او غاشیه بردوش سروش .سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی غاشیه بر دوش کشیدن غاشیه بر دوش کشیدن . [ ی َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اطاعت و امتثال نمودن . (مجموعه ٔ مترادفات ) (آنندراج ) : هر کجا غاشیه ٔ منهی امر تو برن... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود