اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالب

نویسه گردانی: ḠALB
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مسعرالکلبی اللیثی . قائدی صحابی و از ولات است . پیغمبر اکرم او را در سال فتح مکه جلو فرستاد تا راه را بر او سهل سازد. وی در جنگ قادسیه شرکت داشت و هرمز را که یکی از سران سپاه ایران بود بکشت ۞ و زیادبن ابیه او را در زمان خلافت معاویه والی خراسان کرد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 757). در امتاع الاسماع در چند مورد نام سریه هایی می برد که هر یک به عبداﷲ ابن غالب لیثی اضافه شده است مانند:
1- سریه ٔ غالب بن عبداﷲالی بنی مرة (ص 334). 2- سریه ٔ غالب بن عبداﷲ الی المیفعة (ص 335). 3- سریه ٔ غالب بن عبداﷲ الی الکدید (ص 342). (مراد از سریه دسته ای از سپاهیان است که از پنج تا چهارصد تن باشند و پیشاپیش لشکریان دیگر حرکت کنند). و از این مواردی که اشاره شد پیداست که غالب بن عبداﷲ از اصحاب پیغمبر و مردی شجاع بوده و در این جنگها که می کرده به حقیقت غالب بوده است . رجوع به امتاع الاسماع ص 334، 335، 342، 343 شود. نفیسی بنقل از کتاب الفتوح نوشته اند: ... و پس دعایی گفت (حکم بن عمرو امیر خراسان ) بر این منوال که : ... بار خدایا من از بنی امیه ملول شدم و ایشان هم از من آزرده گشتند، بار خدایا مرا از ایشان و ایشان را از من باز رهان ! این دعا بگفت و از آن پس بیش از یک هفته زندگی نیافت و جان سپرد. این خبر به سلم بن زیاد رسید. مردی را بخواند که وی را غالب بن عبداﷲ اللیثی گفتندی ۞ و او را مثالی نوشت به امارت خراسان و به خراسان روانه کرد و این غالب مردی بود نامی و وی نیز خدمت رسول را دریافته بود. پس به اشارت زیاد روی به خراسان نهاد و به مرو فرود آمد و چندان بماند که لشکرش بیاسود. پس به طخارستان و مضافات آن رفت و آن ولایت بگرفت و وی را فتحهای نیکو دست داد و غنائم بسیار بستد و پنج یک از آن بیرون کرد و به زیاد فرستاد و بازمانده بر سپاه بخش کرد و این غالب را دشمنان مستولی پدید آمدند و با لشکر ساخته رو به روی آوردند و غالب مر زیادبن ابیه را از آن حالت اعلام کرد واز او یاری خواست . زیادبن ابیه هم ربیعبن زیادالحارثی و عبداﷲبن ابی عقیل الثقفی را که عم حجاج بن یوسف بود با سپاهی به مدد غالب فرستاد. چون ایشان بدو پیوستند غالب نیرو گرفت و چیره شد و گرد اقلیم خراسان بگشت و بیشتر شهرها بگشاد و غنایم بسیار یافت ، پنج یک از آن جمله بیرون کرد و به زیادبن ابیه فرستاد و بازمانده بر لشکر حصه کرد و در شهر مقام کرد و لشکر به کشورستانی به اقطار خراسان فرستاد. (احوال و اشعار رودکی ص 239، 240، 241 از الفتوح ). و رجوع بتاریخ گزیده ص 149 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه
قالب مثالی . [ ل َ / ل ِ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدن مثالی که پیش حکمای اشراقی و صوفیه مقرر است . (آنندراج ).
شکل قالب شعر به فرم حاصل از خطوط ترسیمی محیط اوزان قالب ها گفته می شود که در شعر منظوم کلاسیک ( مثل غزل و رباعی و مثنوی و چهارپاره و...) مربع و مستطی...
بر قالب زدن . [ ب َ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) مهیا کردن و سرانجام دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : فرودآمد قضا از عالم پاک که بر قالب زند...
خشت قالب زدن . [ خ ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت درست کردن . پاره ای گل برای خشت درست کردن . و در قالب قرار دادن . رجوع به خشت به قالب ...
قالب گیری کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه و شکل جسمی را با قالبی معلوم کردن : قالب گیری کردن دندان مصنوعی . قالب گیری کلاه و...
قالب تهی کردن . [ ل َ / ل ِ ت َ / ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از مردن و بیخود شدن . (آنندراج ) : خواهم چو بهله با تو دمی همرهی کنم دستی در ...
جان در یک قالب . [ ن ِ دَ ی َ / ی ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کمال محبت و اخلاص که به اتحاد و یگانگی کنند و در عرف یکجان و دو ...
خشت به قالب زدن . [ خ ِ ب ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت زدن . پاره ٔ گل در قالب خشت گذاردن و خشت ساختن . (یادداشت بخطمؤلف ). || لاف زدن...
این فهرست شامل انواع قالب‌های پرونده‌های (file format) رایانه‌ای برحسب کاربرد آنها است. محتویات [نمایش] قالب‌های بایگانی و فشرده‌شده [ویرایش] ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.