اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالباً

نویسه گردانی: ḠALBA
غالباً. [ ل ِ بَن ْ ] (ع ق ) اکثر اوقات . بیشتر. در غالب . رجوع به غالب شود :
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت ۞ باشد.

حافظ.


|| باحتمال اغلب . ظاهراً :
محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه میداند من فرزانه را.

سلمان .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بایستان bāyestān (مانوی)***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.