اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالیه

نویسه گردانی: ḠALYH
غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) سلیم بن میخائیل (1851-1917 م .)یکی از معلمان علم حساب دفترداری در شهر بیروت . وی از سال 1870 تا سال 1914 م . بدین شغل ادامه داده است . او در دمشق متولد شده سپس به قسطنطنیه سفر کرد تا معلومات خود را تکمیل کند و آنگاه برای دیدار خال (دائی ) خود که معلم فرزندان تزار بوده به روسیه رهسپارشد و سپس به بیروت بازگشت و به تدریس حساب پرداخت . وی مردی نیکخو و خوش معاشرت بود و شاگردانش او را دوست میداشته اند و هم او را فرزندانی است که مقیم بیروت هستند و در زمره ٔ بزرگان آن شهر بشمار می آیند او راست : البدرالمنیر فی اصول حساب الزنجیر، بیروت مطبعه ٔیوسف سلفون و مطبعة العمومیة الکاثولیکیة، والروضة الزهیة فی الاعمال المتجریة، بیروت مطبعة العمومیة الکاثولیکیة 1890 م . (از معجم المطبوعات ستون 1405).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
غالیه دان . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن غالیه ریزند. || و مجازاً شاعران آن را به معانی دهان و چاه زنخدان و غیره آورده اند : م...
غالیه رنگ . [ ی َ / ی ِ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ غالیه . غالیه فام . سیاه . مشکین : انگور بکردار زنی غالیه رنگست و او را شکمی همچو یکی غالیه دان ...
غالیه زلف . [ ی َ / ی ِ زُ ] (ص مرکب ) آنکه زلف سیاه دارد. مشکین موی . و رجوع به غالیه زلفین و غالیه جعد و غالیه موی شود : همچنین عید بشادی ص...
غالیه بار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) به معنی غالیابار است که کنایه از بوی خوش دهنده باشد. (برهان ) (آنندراج ). غالیه بخش : مگر که غالیه میما...
غالیه بخش . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (نف مرکب )غالیه بار. آنچه بوی خوش دهد : نفحات گلزارش غالیه بخش زلف عروس . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28).
غالیه موی . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) آنکه زلف و موی سیاه و مشکین دارد. غالیه زلف . سیه موی : بناز گفتمش ای ماهروی غالیه موی که ماه روشنی ا...
غالیه ساز. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) آن که غالیه سازد. خوشبوی ساز. عطار. غالیه سای : زآن غالیه دان شکرانگیزمه غالیه ساز و گل شکرریز.نظامی .
غالیه سای . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) غالیه سا. خوشبوی ساز و خوشبوی فروش . (برهان ) (آنندراج ). بوی خوش ساز و بوی خوش فروش . عطار : بلبلی کرد نتاند به...
غالیه فام . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) برنگ غالیه . سیاه . مشکین . سیه رنگ : همه با جعدهای مشکین بوی همه با زلفهای غالیه فام . فرخی .دل غالیه فام...
غالیه گون . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) مشکین رنگ . غالیه مانند، و شاعران آن را صفت زلف و خط آرند : منم غلام خداوند زلف غالیه گون تنم شده چو سر ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
S Noorazar
۱۳۸۹/۰۵/۳۰ Iran
0
0

هزاران معنی برای غالیه آمده است چون غالیه دان و غالیه سای٬ اما غالیه بالاخره چیست هیچ جای برای آن معنی نیامده است. تنها غالیه را از انواع دین شیعه دانسته اند. آیا غالیه دان ظرفیست که در آن دین شیعه جای دهند؟

ناشناس
۱۳۹۷/۰۶/۲۶
0
0

غالیه دان ظرفی است که در آن ترکیب مشک، عنبر و حصی لبان که یک دارو است را در آن نگهداری می کردند.



برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.