اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالیه بوی

نویسه گردانی: ḠALYH BWY
غالیه بوی . [ ی َ / ی ِ ](ص مرکب ) آنچه بوی غالیه دهد. غالیه بو :
من وآن جعدموی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژاد.

رودکی .


تا پدید آیدت ۞ امسال خط غالیه بوی
غالیه تیره شد ۞ و زاهری و عنبر خوار.

عماره .


کاین ز تبش آبله رویت کند
وآن ز نفس غالیه بویت کند.

نظامی .


ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی
تو آب چشمه ٔ حیوان و خاک غالیه بوئی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.