اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غالیه گون

نویسه گردانی: ḠALYH GWN
غالیه گون . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) مشکین رنگ . غالیه مانند، و شاعران آن را صفت زلف و خط آرند :
منم غلام خداوند زلف غالیه گون
تنم شده چو سر زلف اونوان و نگون .

رودکی .


با طره ٔ مشکین همگی فتنه ٔ چینی
با غالیه گون خط سیه شور تتاری .

فرخی .


شاهد روز کز هوا غالیه گون غلاله شد
شاهد تست جام می زو تو هوای تازه بین .

خاقانی .


و آن غالیه گون خط سیاهش
پرگار کشید گرد ماهش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.