اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غباد

نویسه گردانی: ḠBAD
غباد. [ غ ُ ] (اِ) بمعنی ابداع باشد که نوآوردن و نو ساختن و شعر نو گفتن است . (برهان ). || مردم بر حق را نیز گویند یعنی در فعل حق طرف نقیض را نگیرد و جانب کسی را ملاحظه نکند و روی نبیند و آنچه حق است بعمل آورد. (برهان ). سایس و عادل قهار را گویند. (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). این کلمه در اوستائی کواته ۞ مرکب از دو جزء: نخستین کوا ۞ بمعنی کی (شاه ) و جزء دیگر واته ۞ بقول بارتولمه بمعنی محبوب است وجمعاً یعنی کی محبوب و سرور گرامی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین : قباد). بنابراین معانی فوق مجعول است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قلعه قباد. [ ق َ ع َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درو فرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 21هزارگزی خاور کرمانشاه و 3هزارگزی با...
کوره ٔ قباد. [ رَ / رِ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
خوره ٔ قباد. [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای فارس قدیم . رجوع به «خره » و «خوره » شود.
قشلاق قباد. [ ق ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترک شهرستان ملایر واقع در 39 هزارگزی شمال خاوری ملایر و 17 هزارگزی خاور شوسه ٔ ملایر به تهران ....
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.