اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غبار کردن

نویسه گردانی: ḠBAR KRDN
غبار کردن . [ غ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) سودن . نرم کردن خاک یا چیزی . || برانگیختن گرد نرم از جایی یا چیزی :
کس نی سوار دید که باشد مصاف دار
وز نی ستور دید که در ره غبار کرد.

خاقانی .


چند استخوان که هاون دوران روزگار
خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.