غبن کشیدن . [ غ َ ک َ
/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) زیان کشیدن . زیان بردن . ضرر بردن
: قلم بگیر و فزونی مجوی و غبن مکش
اگر به حکمت و علم اندر اهل پایگهی .
ناصرخسرو.
شادی که غبن میکشی و دم نمیزنی
در شهر این معامله با هر گدا رود.
ملا نظیری نیشابوری (آنندراج ).