گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غتره نویسه گردانی: ḠTRH غتره . [ غ َ ت ِرْ رَ ] ۞ (اِ) در بعض لهجه های فارسی : خرد. بسیار خرد: یک غتره صابون . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی غتره کوفیه (چفیه) سفید رنگی که اعراب بر سر می گذارند. قترة قترة. [ ق َ رَ] (ع اِ) یکی قتر. (اقرب الموارد). رجوع به قتر شود. || گرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قترة قترة. [ ق َ ت َ رَ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قَتَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قول خدای : ترهقها قَتَرَة. (قرآن 41/8... قترة قترة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) کازه ٔ صیاد. (منتهی الارب ). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و... قترة قترة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) نوع . و فی الصحاح القترة و السروة واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود. قترة قترة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) (ابن ...) مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، بنات قتره . (اقرب الموارد). قترة قترة. [ ق ِرَ ] (اِخ ) (ابو...) کنیه ٔ ابلیس لعنةاﷲ علیه . یا علم است مر شیطان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قطره قطره . [ ق َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) یکی قطر. (منتهی الارب ). واحدة القطر،ای النقطة. (اقرب الموارد). پاره ٔ آب که از جائی چکد، و گره از تشبیهات ... قطرة قطرة. [ ق ُ رَ ] (ع ص ) اندک و هیچکاره . الشی ٔ التافِه ُ الیسیر الخسیس . (اقرب الموارد). ابن قتره ابن قتره . [ اِ ن ُ ق ِ رَ ](ع اِ مرکب ) ماری است خرد. ماری باریک . (المزهر). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود