اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غثر

نویسه گردانی: ḠṮR
غثر. [ غ َ ] (ع مص ) موج زن گردیدن زمین به سبزی گیاه : غثرت الارض بالنبات . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قصر حساب . [ ق َ رِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مشبکه ای که حکمای هند آن را کوتهه خوانند، و آن اقسام میباشد: مربع و مستطیل و عریض . (آنندر...
قصر حیفا. [ ق َ رِ ح َ ] (اِخ ) جایی است میان حیفا و قیساریه . (معجم البلدان ).
قصر خلیل . [ ق َ رِ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابرج بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 81 هزارگزی خاور اردکان و 3 هزارگزی راه فرعی خانی ...
قصر جابر. [ ق َ رِ ب ِ ] (اِخ ) بدان شهر جابر نیز گویند، و آن بین ری و قزوین در ناحیه ٔ دستبی واقع است . (معجم البلدان ).
قصر روناش . [ ق َ رِ رو ] (اِخ ) از دههای اهواز است که به دژپل [ دزفول ] معروف است . گروه بسیاری بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
قصرنواضح . [ ق َ رِ ن َ ض ِ ] (اِخ ) در بادیه ٔ بصره است و یک روز تا دجله فاصله دارد. (معجم البلدان ).
قصر قاجار. [ ق َ رِ ] (اِخ ) قریه ای به شمیران ، و زندان قصر قجر بدانجا است . و اکنون به شهر تهران پیوسته شده است .
قصر کتامة. [ ق َ رِ ک ُ م َ ] (اِخ ) شهری است در جزیرةالخضراء اندلس . (معجم البلدان ).
قصر قرنبا. [ ق َ رِ ق َ رَم ْ ] (اِخ ) موضعی است به خراسان و گویند به مرو، و درآن وقعه ای برای عبداﷲبن حازم از بنی تمیم اتفاق افتاده است ...
قصر قضاعة. [ ق َ رِ ق ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است در اطراف بغداد نزدیک شهرابان از نواحی خالص . (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.