غدر
نویسه گردانی:
ḠDR
غدر. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است به انبار. (منتهی الارب ). از قرای انبار است . (معجم البلدان ). شهری است به انبار و به گفته ٔ مالینی احمدبن محمدبن الحسین الغدری بدان نسبت داده شده است . (از تاج العروس ). || محله ای است به مصر. (تاج العروس ).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غلط بودن لغتاین کلمه قدر متیقن است نه متقین
قدر متیقن اندازه و حدی است که بدان رتبه یقین حاصل شود
قدر مشترک . [ ق َ رِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از مفهوم کلی که در افراد خود مشترک باشد مانند وجود که ماهیتش مقداری است ...
قدر و قیمت . [ ق َ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مقدار و ارزش و اعتبار.- بی قدر و قیمت شدن ؛ بی ارزش شدن . بی مقدار شدن : نشد بی قدر و قیمت...
قدر و منزلت . [ ق َ رُ م َ زِل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مقدار. اعتبار. ارزش .
علی قدر مراتبهم . [ ع َ لا ق َ رِ م َ ت ِ ب ِ هَِ ] (ع ق مرکب ) براندازه ٔ مراتب آنان . به قدر مقام و پایگاه آنان . به میزان مرتبتشان .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.