اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غدیر

نویسه گردانی: ḠDYR
غدیر. [ غ ُ دَ ] (اِخ ) (الَ ...) رودباری است به دیار مضر ۞ . (منتهی الارب ). واد بدیار مضر. (تاج العروس ). واد فی دیار مضر، له ذکر فی الشعر. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غدیر. [ غ َ ] (ع اِ) آبگیر. آب که سیل سپس گذارد. (منتهی الارب ). آبگیر و تالاب که آب باران و سیل در آن جمع شود و ماند. (غیاث اللغات ) (آنن...
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) نام پدر بشامه ٔ شاعر از بنی غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان است . (تاج العروس ).
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) نام پدر شاعر از بنی ثعلبة بن سعدبن عوف بن کعب بن جلال بن غنم بن غنی . (تاج العروس ).
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) از آبهای بنی الضباب است به فاصله ٔ سه شب راه از حمای ضریه از جهت جنوب . (معجم البلدان ).
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...)آبی است متعلق به بنی جعفربن کلاب . (معجم البلدان ).
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) شهر یا قریه ای است در مغرب و از قلعه ٔبنی حماد نصف روز راه فاصله دارد. (معجم البلدان ).
غدیر. [ ] (اِخ ) نام اسب شریح بن الاحوص از بنی جعفربن کلاب . (البیان و التبیین چ قاهره به اهتمام حسن سندوبی ج 3 ص 47).
غدیر.[ غ ُ دَ ] (ع اِمصغر) تصغیر غدر، به معنی بی وفائی است . || تصغیر غَدیر، آب . (معجم البلدان ).
غدیر. [ غ ِدْ دی ] (ع ص ) مرد بی وفا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غادر. (اقرب الموارد).
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.