غر
نویسه گردانی:
ḠR
غر. [ غ ِررا ] (ع ص ) آنکه فریب خورد چون او را فریب دهند. ج ، اغرار. || جوان ناآزموده کار.(منتهی الارب ). جوان بی تجربه . مذکر و مؤنث آن یکسان است ، یقال : شاب غر و شابة غر و غرة. (از اقرب الموارد). مرد غافل و ناآزموده کار. (غیاث اللغات ). مردم صاحب غفلت و ناآزموده کار. (مقدمةالادب زمخشری ). کارناآزموده . (دهار). غریر. (اقرب الموارد). ناشی . غیر مجرب در امور. ج ، اغرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غر کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم . غر زدن . غرغر کردن . ل...
غر دادن . [ غ ِ دَ ] (مص مرکب ) جنباندن جزء یا تمام بدن از روی ناز. (فرهنگ نظام ). قر دادن . رجوع به قر و قر دادن شود.
غر و لند. [ غ ُرْ رُ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آهسته حرف زدن از سر خشم و اعتراض . غرغر. غر. قر. قرقر. رجوع به غر و غر زدن شود.ترکیب ها:- غر ...
بیان عامیانه ی غر زدن، گله و شاکیت لفظی، زیرلب دشنام دادن
غر و غمزه . [ غ ِ رُ غ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) جنباندن جزء یا تمام بدن از روی ناز توأم با اشاره ٔ چشم و ابرو. مرکب از: غر + غمزه . ر...
غر افتادن . [ غ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کشتار واقع شدن :غر افتادن میان قومی . قر افتادن . رجوع به غر شود.
قر و غربیله . [ ق ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کول وکچول . قروفر و قروغمزه .
غر و لند زدن . [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . غر و لند کردن . لن...
غر ولند کردن . [ غ ُرْ رُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرو لند زدن . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . لند و لند کردن . ژکیدن . رجوع به غر و لند...
قر. [ ق ِ ] (اِ) || دلال . ادا. لوندی . کرشمه و ناز. عشوه با تمام بدن . حرکات که در هنگام غمزه و ناز بر کمر وارد کنند. (ناظم الاطباء). || آ...