غراث
نویسه گردانی:
ḠRʼṮ
غراث . [ غ ِ ] (ع ص ، اِ)گرسنگان . ج ِ غَرثان . (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ غَرثی ̍. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گرسنگان . غَرثی ̍. غَراثی . (اقرب الموارد). رجوع به غرثان و غرثی شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قراص . [ ق ِ ] (اِخ ) آبی است در دیار کلاب متعلق به بنی عمروبن کلاب . (از معجم البلدان ).
قرعث . [ ق َ ع َ ] (ع اِمص ) فراهم آمدگی . اسم است تقرعث را که به معنی تجمع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قراص. [قَ]. (ا. ع.) منگنه, فندق شکن, قند شکن گاز انبر، انبر، انبرک. انگلیسی: Nippers
آل قراس . [ ق َ / ق ُ ] (اِخ ) (قرس سرما باشد) نام کوههائی بناحیه ٔ شراه . و آل قراس و مابد نام دو کوه باشد در زمین بنی هذیل .