اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غربت کردن

نویسه گردانی: ḠRBT KRDN
غربت کردن . [ غ ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور از وطن بودن . به غربت رفتن . غربت دیدن . رجوع به غربت شود :
کردند خاندان تو غربت نه زین صفت
ای کرده غربت و شرف خاندان شده .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.