غرز
نویسه گردانی:
ḠRZ
غرز. [ غ ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غارز به معنی شتر ماده ٔ کم شیر. و در قول قطامی که گوید: «حوالب غُرَّزاً و معا جیاعاً» مقصود وی از غرز شترانی است که شیر آنها قطع شود. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غرز. [ غ َ ] (ع اِ) رکاب چرمین که بر پالان نهند. ج ، غُروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رکابی که از چرم سازند و اگر از چوب یا آهن باشد آن ر...
غرز. [ غ َ رَ ] (ع اِ) نام نوعی از عصی الراعی (عصاالراعی ) اصغر است .که سرخ مرد ماده باشد چه آن به دو قسم می شود: نر و ماده ، و آن را به ...
غرض . [ غ َ رَ ] (ع مص ) تافتگی و اندوهناکی . به ستوه آمدن ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غرضه منه ؛ ضجر منه و مل َّ. یقال : غرض بالمقام . (...
غرض . [ غ َ رِ ] (ع ص ) دلتنگ و ملول . به ستوه آمده . (از اقرب الموارد).
غرض . [ غ ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ غُرضَة. (منتهی الارب ). غُرض . (اقرب الموارد). رجوع به غرضة شود.
غرض .[ غ ِ رَ ] (ع مص ) تازه گردیدن چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طری بودن . طراوت . (از اقرب الموارد).
قرز. [ ق َ ] (ع اِ) پشته و زمین درشت سطبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (مص ) به اطراف انگشتان خاک برگرفتن . (منتهی الارب ). قرص ...
قرز. [ ق ُ ] (ع اِ) روغن دان . (منتهی الارب ). || شیشه ٔ روغن حجام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
به معنی نیت اصلی و یا قصد عمدی می باشد...
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَپام می باشد