غرس
نویسه گردانی:
ḠRS
غرس . [ غ ِ ] (ع اِ) آب و جز آن که با بچه بیرون آید از رحم ، و پوست که بر روی جنین باشد، و اگر آن پوست را بر روی او بعد زائیدن بگذارند در حال بمیرد. ج ، اغراس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه با بچه چون لعابی و مخاطی از شکم برآید، و پوست تنکی که بر روی نوزاداست . رطوبتی که بر سطح درونی امعاء باشد. || نهال . (دهار) (مقدمةالادب ). آنچه غرس شود. فعل به معنی مفعول است مانند ذبح و حمل (به معنی مذبوح و محمول ) چنانکه گویند: نحن اغراس یدک . (از اقرب الموارد). غَرس . رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 284 و 342 شود. || زاغ سیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غراب کوچک . غَرس . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قرص هفت دره . [ ق ُ ص ِ هََ دَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب به اعتبار هفت آسمان . (آنندراج ).
قرص زر مغربی . [ ق ُ ص ِ زَ رِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است در محل غروب . (آنندراج ).
قرص گرم و سرد. [ ق ُ ص ِ گ َم ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نیرین است که آفتاب و ماه باشد. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ).