اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرق کردن

نویسه گردانی: ḠRQ KRDN
غرق کردن . [ غ َ ک َ دَ] (مص مرکب ) فروبردن در آب و غیر آن . گذراندن آب ازسر کسی یا چیزی . اغراق . تغریق . (دهار) :
از پی جان درازی شه شرق
کردم آفاق را به شادی غرق .

نظامی .


رونق و طراوت عمر به آب بی دولتی غرق مکن . (کلیات سعدی چ شوریده مجلس چهارم ص 13).
- امثال :
یا علی غرقش کن من هم به جهنم . یکی از خواص عامه را در کشتی با شیعی عامی بحث افتاد و شیعی در پایان بحث از جواب او فروماند و در آن حال دریا متلاطم بود، شیعی گفت : یا علی ... نظیر «اقتلونی و مالکا». (امثال و حکم دهخدا).
|| کشیدن کمان بغایت : یکی از آن جماعت تیری غرق کرد، اتفاق را بر مقتل او آمد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به غرق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غرق کردن . [ غ ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلوت کردن جایی را. قرق کردن : حرم (زیارتگاه ) را غرق کردن . شکارگاه را غرق کردن . رجوع به غرق و ق...
قرق کردن . [ ق ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . قدغن کردن . بازداشتن از آمدن و دخول و خروج . (ناظم الاطباء).- قرق کردن جایی را ؛ قدغ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.