گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غرو نویسه گردانی: ḠRW غرو. [ غْرُ / غ ُ رُ ] (اِخ ) معرب گرو ۞ نقاش و مصورفرانسوی است . (از اعلام المنجد). رجوع به گرو شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی غر و لند غر و لند. [ غ ُرْ رُ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آهسته حرف زدن از سر خشم و اعتراض . غرغر. غر. قر. قرقر. رجوع به غر و غر زدن شود.ترکیب ها:- غر ... قر و فر قر و فر. [ ق ِ رُ ف ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آرایش . (فرهنگ عامیانه ). غر و غری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. غر و لند بیان عامیانه ی غر زدن، گله و شاکیت لفظی، زیرلب دشنام دادن قرو کردن قرو کردن . [ ق ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مزاح ، لباس بیرون خانه پوشیده مهیای رفتن به بیرون شدن (در تداول زنان ): باز کجا قرو کرده ... قر و لند قر و لند. [ ق ُرْ رُ ل ُ ] (اِ مرکب ) اعتراض و ناخشنودی نمودن از کاری یا از کسی به سخنان نامفهوم . زیر لب غریدن . با کردن صرف شود. غر و غمزه غر و غمزه . [ غ ِ رُ غ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) جنباندن جزء یا تمام بدن از روی ناز توأم با اشاره ٔ چشم و ابرو. مرکب از: غر + غمزه . ر... قر و غمزه قر و غمزه . [ ق ِ رُغ َ زَ / زِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لوندی کردن . ناز کردن . کول وکچول کردن . با آمدن و رفتن ترکیب شود. قر و قمیش قر و قمیش آمدن به معنی ناز کردن است. غر و غربیله غر و غربیله . [ غ ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ناز با کون و کچول .ترکیبی از غر + غربیله . رجوع به همین مدخل ها شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود