اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غروب کردن

نویسه گردانی: ḠRWB KRDN
غروب کردن . [ غ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) ۞ ناپدید شدن .غایب شدن . فروشدن آفتاب و ماه و جز آن :
غروب کرده سپهر کمال را خورشید
لباس نیلی از آن همچون آسمان دارم .

درویش واله ٔ هروی (از آنندراج ).


- امثال :
آفتاب در ملکش غروب نمی کند ؛ یعنی شرق و غرب زمین در حیطه ٔ تصرف اوست . نظیر: قاف تا قاف . از این قیروان تا بدان قیروان . از حلب تا کاشغر میدان سلطان سنجر است . (امثال و حکم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.