اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غره گشتن

نویسه گردانی: ḠRH GŠTN
غره گشتن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . گول خوردن . مغرور شدن . غره گردیدن . غره شدن . غره بودن . رجوع به غره شود :
به زرق تو این بار غره نگردم
گر انجیل و تورات پیشم بخوانی .

منوچهری .


تا غره گشته ای به سخنهایی
کاینها خبر دهند همی ز آنها.

ناصرخسرو.


غره چرا گشته ای به کار زمانه
گر نه دماغت پر از فساد بخارست .

ناصرخسرو.


پیریت چو شیر نر همی غرد
تو گشته ای به زور کودکی غره !

ناصرخسرو.


هزاردستان در چمن باغ به آواز خوش خود غره گشته . (مجالس سعدی مجلس اول ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.