قریب محله . [ ق َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از هزارجریب . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 165 شود.
جنس قریب . [ ج ِ س ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، قریب خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک ا...
علت قریب . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که خود بلاواسطه و بدون فاصله در وجود معلول مؤثر باشد. (از فرهنگ اصطلاحات فلس...
علی قریب . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) (حاجب ...) یا امیر علی خویشاوند. از امرای بزرگ دربار سلطان محمود غزنوی . رجوع به حاجب (علی بن قریب ...) شود...
(در آستانه ی رخ دادن ) این دو واژه عربی است و پارسی جایگزن، اینهاست: اشیات éŝyât (سنسکریت: éŝyat) ارواکالیک árvâkâlik (سنسکریت: árvâk-kâlika) **** فان...
دلایلی که با وجود عجیب و غریب بودنشان نمی توان آنها را رد کرد...
همه ی این واژه ها عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: لگین افترlegin éftar (کردی ـ سغدی)****فانکو آدینات 09163657861