غریب زاده . [ غ َ دَ
/ دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) لولی زاده . (غیاث اللغات ). در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. (آنندراج ). || زاده ٔ زنا. حرامزاده . (ناظم الاطباء)
: غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم
نمی شود که نباشد گزنده و بدذات .
ناظم هروی (از آنندراج ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 312).
|| باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید
: همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه
هند از غریب زاده ٔ ایران سپیدروست .
علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. (از آنندراج ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 312).
ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست
غریب زاده ٔ هندونژاد خامه ٔ ماست .
شفیع اثر(از آنندراج ).