اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غریو برکشیدن

نویسه گردانی: ḠRYW BRKŠYDN
غریو برکشیدن . [ غ ِ وْ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بانگ و فریاد برآوردن . شور و غوغا کردن . غریو برآوردن . غریو برزدن . رجوع به غریو شود :
برنشسته هزار دیو به دیو
ازدر و دشت برکشیده غریو.

نظامی .


سواران ایران به کردار دیو
دمان از پسش برکشیده غریو.

فردوسی .


دمان رخش بر مادیانان چو دیو
میان گله برکشیده غریو.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.