غزال
نویسه گردانی:
ḠZʼL
غزال . [ غ َزْ زا ] (ع ص ) ریسمان فروش . ج ، غزالون . (مهذب الاسماء). ریس فروش . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). غزل فروش . (سمعانی ). ریسمان گر. ریسمان باف . (دهار). چرخ تاب .
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
غزال الضحی . [ غ َ لُض ْ ض ُ حا ] (ع اِ مرکب ) اول چاشتگاه . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 186). در فرهنگها به این معنی غزالةالضحی آمده است . رجوع...
غزال المسک . [ غ َ لُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی مشکین ۞ . آهوی مشک . آهوی ختا. آهوی ختن .
غزال شعبان . [ غ َ ل ُ ش َ ] (ع اِ مرکب ) جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الجنادب . (اقرب الموارد).
غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس...
غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس...
قذال . [ ق َ ] (ع اِ) پس سر. بناگوش . هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن . (اقرب الموارد). ج ، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی . (منت...
قذعل . [ ق ُ ع ُ / ق ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . || خوار. بی قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).