اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غس

نویسه گردانی: ḠS
غس . [ غ َس س ] (ع مص ) درآمدن در بلاد و رفتن . (منتهی الارب ). وارد شدن به شهری و از آنجا گذشتن بی کج کردن راه : غس فی البلاد؛ دخل فیها و مضی قُدماً.(اقرب الموارد). || عیب کردن خطبه . (منتهی الارب ). عیب کردن خطبه ٔ خطیب را. (از اقرب الموارد). || غوطه دادن کسی را در آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زجر کردن گربه رابه کلمه ٔ غَس ۞ . (منتهی الارب ). راندن گربه با کلمه ٔ غس . || انا اَغَس ﱡ و اءُسقی ̍؛ یعنی طعام و شراب خورانیده شدم . (منتهی الارب ). انا اُغس ّ و أسقی ؛ ای اطعم . (اقرب الموارد). || غَس َّ البعیر (مجهولاً)؛ شتر بیماری غساس گرفت . و نعت آن مغسوس است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
و قس علی هذا. [ وَ ق ِ ع َ لا ها ذا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) (از: «و» عطف + قس ، فعل امر + علی + هذا) قیاس کن بر این .
غث و سمین کردن . [ غ َث ْ ث ُ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزیدن . انتخاب کردن . به گزینی . به گزینی کردن . خوب و بد کردن . بد و خوب کردن . || جدا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.