اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غسم

نویسه گردانی: ḠSM
غسم . [ غ ُ س َ ] (ع اِ) ابرپاره . اغسام مثله ، یقال : فی السماء غسم و اغسام ؛ ای قطع من السحاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره ای ابر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غسم . [ غ َ س َ ] (ع اِ) سیاهی و آمیزش تاریکی . تاریکی شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). السواد و اختلاط الظلمة. (اقرب الموارد). به قول ابن سیدة...
غثم . [ غ َ ] (ع مص ) به یک بار مال نیکو و جید دادن کسی را: غثم له غثماً. (منتهی الارب ).
غثم . [ غ ُ ] (ع اِ)ریزه ٔ نان که خورده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قسم . [ ق َ ] (ع اِ، اِمص ) عطا و دهش . (منتهی الارب ). عطاء. (اقرب الموارد). و به این معنی جمع ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم ال...
قسم . [ ق َ ] (ع مص ) پخش کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || افتادن چیزی در دل و گمان پیدا شدن بدان و سپس آن گمان نیرو گرفتن و ب...
قسم . [ ق ِ ] (ع اِ) چون : هر قسم ؛ هر چون . || بهره و نصیب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سهم . بهر. تیر. بخش . برخ . رسد : محمد از سر انگشت ...
قسم . [ ق َ س َ ](ع اِ) سوگند. (منتهی الارب ). یمین به خدا یا به غیرخدا. و قسم اسم است از اَقْسَم َ. (اقرب الموارد).- قسم به خدا ؛ به خدا...
قسم . [ ق ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ قسمة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): یا قاسم الرزق قدخانتنی القسم . (اقرب الموارد). رجوع به قسمة شود.
قسم . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قسیم ، به معنی جمیل . (اقرب الموارد). رجوع به قسیم شود.
قسم . [ ق َ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ، از ادیبی ).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.