اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غضی

نویسه گردانی: ḠḌY
غضی . [ غ ُ ض َ ] (اِخ ) به قولی کوههای بصره است . (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دلاله قزی . [ دَل ْ لا ل َ ق ِ ] (اِخ ) زنی شوخ و دلقک در دستگاه شاه عباس اول صفوی . وی غالباً در سفر و حضربا شاه همراه بود و با او با گشادگی...
ابراهیم غزی . [ اِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن یحیی بن عثمان شود.
ابراهیم غزی . [ اِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) در زمان سلطنت طغرل بک سلجوقی به سال 446 هَ .ق . خروج کرده بر دسکره و رشقبا ۞ و پاره ای قصبات ...
ابن قاسم غزی . [ اِ ن ُ س ِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن قاسم غزی . یکی از علمای شافعی ، و او چنانکه حاجی خلیفه گوید به ...
علاءالدین غزی . [ ع َ ئُدْدی ن ِ غ ُ ] (اِخ ) علی بن خلف . رجوع به علی ... شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزی . [ اِ م ِ ن ِ ی َ یَب ْن ِ ع ُ ن ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) ابواسحاق کلبی اشهبی . شاعر عرب . در غزه از بلاد شام به سا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.