اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غلاب

نویسه گردانی: ḠLAB
غلاب . [ غ َل ْ لا ] (اِخ ) نام مردی . (منتهی الارب ). نام پدر خالدبن غلاب بصری است . (از انساب سمعانی ورق 413ب ). پدر خالد قرشی بصری . (تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
چنگ قلاب . [ چ َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) چنگی که دارای قلاب است و بدان اشیاء را از محلی نزدیک کشند. عودق . عدوقه . عودقه . رجوع به چنگک شود.
سنگ قلاب . [ س َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) فلاخن ۞ . کلاسنگ . قلاب سنگ . قلماسنگ . (یادداشت بخط مؤلف ).
قلاب ماهی/ماهی گیری. وسیله‌ای است برای صید ماهی. این صنف قلاب یکی از ابتدایی‌ترین ابزارهای بشر است که از ۳۰٬۰۰۰ سال پیش از چوب، سنگ و استخوان و در اعص...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.