غلاب
نویسه گردانی:
ḠLAB
غلاب . [ غ َ ] (اِخ ) (بنی ...) همان بنی حارث بن اوس هستند، رشاطی گوید: حارث پسر اوس بن نابغةبن غنی بن حبیب بن واثلةبن دهمان بی نصربن معاویه است و بنی حارث اهل بیتی در بصره بودندو ببنی غلاب شهرت داشتند و غلاب جده ٔ آنان از محارب بن خصفة بود. (از تاج العروس ). صاحب ریحانة الادب آرد: بنی غلاب یا بنی غلان قبیله ای است در بصره از شعب بنی نصربن معاویه از بطون قبیله ٔ هوازن ، و گویند در غیر بصره یک تن از ایشان نیست . (ریحانة الادب ج 6 ص 308).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
چنگ قلاب . [ چ َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) چنگی که دارای قلاب است و بدان اشیاء را از محلی نزدیک کشند. عودق . عدوقه . عودقه . رجوع به چنگک شود.
سنگ قلاب . [ س َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) فلاخن ۞ . کلاسنگ . قلاب سنگ . قلماسنگ . (یادداشت بخط مؤلف ).
قلاب ماهی/ماهی گیری. وسیلهای است برای صید ماهی. این صنف قلاب یکی از ابتداییترین ابزارهای بشر است که از ۳۰٬۰۰۰ سال پیش از چوب، سنگ و استخوان و در اعص...