غلاة
نویسه گردانی:
ḠLA
غلاة. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غالی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غالی شود : و بیان این مسئله ... که رد است بر ملاحده و بواطنه و دهریه و غلاة و غیر ایشان ... خواجه ... رشید رازی ... در کتاب فصول بیان کرده است . (کتاب النقض ص 472).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه
قلعه خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان کمازان شهرستان ملایر، واقع در 20هزارگزی جنوب شهر ملایر و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ ملایر به اراک ....
قلعه خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و کنار راه تابستانی شو...
قلعه دار. [ ق َ ع َ / ع ِ ](نف مرکب ) قلعه دارنده . قلعه بان . دژبان : قلعه داران خزینه ها بردندقلعه را با کلید بسپردند.نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قله ای است در کوههای چهل تن خراسان رضوی ( شمال دشت ازغند ) ، که گفته میشود از قلاع اسماعیلیه بوده . البته آثاری نیز بر فراز آن مشهود است .
قلعه نی . [ ق َ ع َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاده بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 15هزارگزی خاور تربت حیدریه و 3هزارگزی جنوب شوسه ...
قم قلعه . [ ق ُق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 12هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 2هزارگزی خاور ش...
قلعه گاه . [ ق َ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) جای قلعه : خبر کرد کامشب ز نیروی شاه خرابی درآمد بدین قلعه گاه .نظامی .
قلعه گاه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساران بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 16هزارگزی باختر دیواندره و 4 هزارگزی گله سود. م...