غلاة
نویسه گردانی:
ḠLA
غلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شده است چنانکه در سوره ٔ نساء آیه ٔ 171 آمده : «یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم و لاتقولوا علی اﷲالا الحق » یعنی ای پیروان تورات و انجیل در دین خود غلو مکنید و از حد مگذرید، و درباره ٔ خدا جز گفتار راست و حق مگویید، و در حدیث آمده «صنفان من امتی لانصیب لهما فی الاسلام : الغلاة و القدریة» (رجوع به بحار الانوار ج 4 باب اول ص 4 شود). و علی (ع ) فرموده است : «یهلک فی رجلان : محب غال و مبغض قال » یعنی دو گروه درباره ٔ من به راه خطا میروند و هلاک میشوند: دوستداری که در دوستی غلو کند و دشمنی که در بغض و کینه افراط کند. شیخ مفید (متوفی به سال 413 هَ . ق .) در تصحیح الاعتقاد (ص 63) در تعریف غلاة گوید: غلاة که از متظاهرین به اسلام اند کسانی هستند که علی امیرالمؤمنین و ائمه ٔ دین ؛ یعنی ذراری آن حضرت را به خدایی و پیغمبری نسبت داده اند، و آنان را از جهت فضل در دین و دنیا به پایه ای ستوده اند که از حد گذشته است و طریق افراط پیموده اند. این گروه در شمار گمراهان و کافرانند، و علی (ع ) فرمان کشتن آنان را صادر فرمود و ائمه ٔ اطهارنیز در حق آنان به کفر و خروج از اسلام حکم کردند.
ریشه ٔ عقاید غلاة.عربستان و جزیره ؛ یعنی بلاد میان دجله و فرات و شامات پیش از ظهور اسلام مرکز طوایف مختلف عرب و غیر عرب و محل بروز و تصادم عقاید و ادیان گوناگون از بت پرستی و یهودیت و مسیحیت و آیین های ایرانیان از زردشتی ومانوی و مزدکی و دیگر ادیان رایج آن زمان بود. در چنین محیطی ناچار باید ظهور مذاهب مختلف دیگر را انتظار داشت . پس اگر ملل و نحل نویسانی مانند ابومحمد نوبختی و شهرستانی بگویند که عقاید و آراء غلاة اسلام ازریشه ٔ خرم دینی و مزدکی و دهری است و شبهات و اهواء آنان از مذاهب حلولیه و تناسخیه و مخصوصاً یهود و نصاری مأخوذ است (ملل و نحل شهرستانی ص 81) نباید گفته ٔ آنان را تکذیب کرد، زیرا نشانه های این تأثیر به طور روشن و آشکار در آراء و عقاید این فرقه ها دیده میشود. مثلاً به قول شهرستانی همچنانکه یهود خالق را به خلق و نصاری خلق را به خالق تشبیه کرده اند غلاة نیز در آراء و عقاید از این دو نوع رأی و عقیده بی نصیب نمانده اند، لیکن باید توجه داشت که بعضی از فرق غلاة خاصه فرقه هایی که گردانندگان و زعمای آنها ایرانی بوده اند یا فرقه هایی که در ایران ظهور کرده یا نمو و توسعه یافته اند مقصود پنهانی دیگری نیز داشته اند، و آن احیای آیین ایران قدیم و شاید تضعیف اسلام بوسیله ٔ ایجاد اختلاف و تشتت آراء بوده است . اما در عین حال باید بدین نکته متوجه بود که وجود شباهت در عقاید و آراء مادام که با قراین دیگری توأم نباشد به تنهایی نمیتواند دلیل اخذ و اقتباس باشد، و متأسفانه بعضی از محققان مسیحی یا منتسبین به این دین خواسته اند عقاید غلاة، خاصه علی اللهیان را از اصل مسیحی جلوه دهند، چنانکه میرزا کرم نامی که احتمالاً به آیین مسیحیت درآمده است ، در کتاب خود که به زبان انگلیسی است و در مجموعه ٔ «دنیای اسلام » به نام علی اللهیان است در صفحات 73-78 از وجود بعضی شباهتها استفاده میکند و مذهب فرقه ٔ علی اللهی را متأثر از مسیحیت میداند. موارد مشابهت در مورد سه روز روزه و سرودهای مذهبی و تعدد زوجات و جز آنهاست ، ولی به نظر بعضی از محققان این قول درست نیست .
فرق غلاة. غالیان درباره ٔ علی بن ابی طالب و سایر ائمه و اشخاص دیگر و کسانی که درباره ٔ خود غلو کرده اند مشتمل بر اصناف و فرق بسیاری هستند که در اینجا به ترتیب حروف تهجی مشهوران آنها راذکر میکنیم : آل مشعشع، اباحیه ، احمدیه ، اخیه ، ازدریه ، اسحاقیه ، اسحاقیه ٔ حارثیه ، اسماعیلیه ، امریه ، اهل حق ، بابکیه (= اباحیه )، باطنیه (= اسماعیلیه )، بدعیه ، برکوکیه ، بزیغیه ، بشیریه ، بکتاشیه ، بومسیلمیه ، بلالیه ، بیانیه ، تعلیمیه (= اسماعیلیه و باطنیه )، تمیمیه ، تناسخیه ، جناحیه ، جواربیه ، حابطیه (یا حائطیه )، حارثیه (= اسحاقیه ) حدثیه ، حربیه ، حروفیه ، حلاجیه ، حلمانیه ، حلولیه ، حماریه ، خابطیه (یا حابطیه )، خرمیه (= اباحیه )، خطابیه ، خطابیه ٔ مطلقه ، خلالیه ، ذمامیه ، ذمیه ، راوندیه ، رجعیه ، رزامیه ، زراریه (= تمیمیه )، سبائیه ، سبعیه (= اسماعیله و باطنیه و تعلیمیه )، سپیدجامگان ، سرخ جامگان ، سلمانیه ، سمنیه ، شریعیه ، شریکیه ، شلمغانیه ، عزاقریه (= شلمغانیه )، علویه ، علیائیه (یا علیاویه )، علی اللهیان ، عمیریه ، عینیه ، غمامیه ، قادیانیه ، قرامطه (= اسماعیلیه و باطنیه و تعلیمیه و سبعیه ) کاکائیه (= اخیه )، کاملیه ، کربیه ، کسفیه ، کیسانیه ، مازیاریه (= اباحیه )، مانویه ، مبارکیه ، مبیضه (=سپیدجامگان )، متنبئین ، محمدیه (از علیائیه )، محمدیه (از مغیریه )، محمره (= سرخ جامگان )، مختاریه ، مخطئه ، مخمسه ، مزدکیه ، مسیلمیه ، مشبهه ، مشعشعیه (= آل مشعشع)، معمریه ، مغیریه ، مفضلیه ، مفوضه ، مقنعیه (= سپیدجامگان و مبیضه )، ملاحده (= اسماعیلیه و باطنیه و تعلیمیه و سبعیه و قرامطه )، منصوریه (=کسفیه )، موسویه ، میمونیه ، میمیه ، ناووسیه ، نصیریه ، نمیریه ، هاشمیه ، هشامیه ، یزیدیه و یعقوبیه . (از رساله ٔ دکتری دکتر گلشن بنام «غلو و غلاة» به اختصار). برای دانستن شرح هریک از این فرق و برای تفصیل بیشتر رجوع به مدخل غالیه و هریک از نامهای مذکور و رجوع به تاریخ کرد ص 124 و 131 و خاندان نوبختی صص 249 - 267 شود.
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به هند. گویند که رصاص و شمشیرها بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام معدنی است که سرب ن...
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) اقلیمی است به اندلس . مؤلف معجم البلدان گوید: من گمان میکنم که سرب قلعی بدان منسوب است زیرا آن را از اندلس ...
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قلعة.[ ق َ ع َ ] (اِخ ) کوهی است به شام . (معجم البلدان ).
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (اِخ ) (مرج ...) جائی است به بادیه و شمشیرهای قلعی بدان منسوب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است در بادیه...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قَلَّة. برج و بارویی است به شکل دایره در صغد. دمشقی آرد: صغد حصنی است در کوه کنعان در سرزمین جرمق و در آنجا قریه...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) (دروازه ٔ قلعه ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. رجوع به نزهة القلوب ص 76 شود.
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) یکی از چهارده معروفی است که در دامغان در سه فرسخی جنوبی چشمه علی قرار دارد. (مازندران و استرآباد رابینو ص 219).
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، در 33 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 25 هزارگزی شمال ش...
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بنات شهرستان مراغه ، واقع در 10 هزارگزی جنوب بناب در مسیر راه ارابه رو بیناب به میاند...