غلت
نویسه گردانی:
ḠLT
غلت . [ غ َ ] (اِمص ) اسم مصدر از غلتیدن . به معنی غَلط است که از غلطیدن باشد، و غلط معرب آن است . (از برهان قاطع) (آنندراج ). غلتیدن بود و به پهنا گردیدن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). چرخیدگی به روی خود (ناظم الاطباء).
ترکیب ها:
- غلت خوردن . غلت دادن . غلت زدن . رجوع به همین مدخل ها شود.
|| تحریر (در آواز). رجوع به آهنگ شود.
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پی غلط راندن . [ پ َ / پ ِ غ َ ل َ دَ ] (مص مرکب ) نشان غلط کردن . پی گم کردن : پی غلط راندن اجتهادی نیست بر غلط خواندن اعتمادی نیست .نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پی غلط افشردن . [ پ َ / پ ِ غ َ ل َ اَش ُ دَ ] (مص مرکب ) پافشاری نابجا کردن : به یکی پی غلط که افشردم رخت هندو نگر که چون بردم .نظامی .
غلط و واغلط زدن . [ غ َ طُ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) از پهلویی به پهلویی غلطیدن . به درازا بر زمین از پهلویی به پهلویی پیاپی گشتن . غلط و واغلط ...
غلط و واغلط دادن . [ غ َ طُ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلطانیدن از پهلویی به پهلویی . رجوع به غلط و واغلط شود.
غلط و واغلط خوردن . [ غ َ طُ غ َ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلطیدن پیاپی از پهلویی به پهلویی . رجوع به غلط و واغلط شود.