اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غلطک

نویسه گردانی: ḠLṬK
غلطک . [ غ َ طَ ] (اِ مرکب ) مبدل غلتک است نه معرّب ۞ ، به معنی غلطیدن و یکبار از پهلوبه پهلو برگردیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پایه ٔ ارابه که آن مدور و غلطان باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چرخ . چرخ کالسکه و ارابه و درشکه و جز آن . قرقره : خرک سه چوبه ای باشد که بر پای هرکدام ارّاده ٔ کوچکی نصب کنند و به دست اطفال دهند تا راه رفتن بیاموزند. (برهان قاطع ذیل خرک ) :
در جهانگیریت بتوپ کشی
نام خورشید غلطک گردون .

ظهوری (از آنندراج ).


|| سنگ یا آهنی استوانه ای و غلطان برای هموار کردن و تسطیح جایی چون بام و جاده و امثال آن . || ماشین و دستگاهی برای همین مقصود. ماشین بزرگ که بر جاده گردانند هموار شدن را. آلتی است استوانه ای فلزین بزرگ سنگین وزن که بر جاده برای هموار کردن آنها غلطانند. جاده صاف کن . || بام غلطان . رجوع به بام غلطان شود. || آلت زراعی که به زمینهای شخم زده به منظور زیر خاک رفتن تخمها کشند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غلطک کشی . [ غ َ طَ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل زدن غلطک به زمینهای شخم زده به منظور زیر خاک رفتن تخمها. غلطک کشیدن برای هموار کردن و تس...
غلطک زدن . [ غ َ طَ زَ دَ ] (مص مرکب ) هموار کردن و تسطیح بوسیله ٔ غلطک : غلطک زدن به بام . رجوع به غلطک شود.
غلتک . [ غ َ ت َ ] (اِ مرکب ) (از غلت + ک پسوند آلت ) غلطک ، و آن چوبی باشد گرد و میان سوراخ بزرگ ، آن را پایه ٔ ارابه کنند، و کوچک آن را بر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.