اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غلیل

نویسه گردانی: ḠLYL
غلیل . [ غ َ ] (ع اِمص ) تشنگی ، یا سوزش آن . سوزش شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عطش ، یا شدت عطش و یا حرارت آن . (از اقرب الموارد). سوزش درون . || (اِ) کینه و دشمنی . || خسته ٔخرما با سپست کوفته بجهت ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ۞ . هسته ٔ خرما که با سپست مخلوط کنند برای شتر. (از اقرب الموارد). || سوزش دوستی و گرمی اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حرارت دوستی و اندوه . (از اقرب الموارد). || جای روییدن طلح و سلم و یا وادیی پست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یکی غلاّن . (اقرب الموارد). رجوع به غلاّن شود. || (ص ) تشنه . (غیاث اللغات ) (دهار) (منتهی الارب ). سوخته ٔ تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عطشان . (اقرب الموارد). مغلول :
یا مگر فرعونی و کوثر چونیل
بر تو خون گشته ست و ناخوش ای غلیل .

مولوی (مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غلیل . [ غ ُ ] (اِ) گلوله ٔ کمان گروهه . (ناظم الاطباء).
غلیل باز. [ غ ُ ] (نف مرکب ) کسی که مشق کمان گروهه کند. (ناظم الاطباء). رجوع به غُلیل شود.
غلیل بازی . [ غ ُ ] (حامص مرکب ) مشق با کمان گروهه . (ناظم الاطباء). عمل غلیل باز. رجوع به غُلیل شود.
قلیل . [ ق َ ] (ع ص ) پست قامت لاغر. || کم و اندک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یسیر. نزر. واحد و جمع در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). ج...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.