اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غم آشام

نویسه گردانی: ḠM ʼAŠAM
غم آشام . [ غ َ ] (نف مرکب ) غمخوار. غم آشامنده . آنکه غم و اندوه خورد :
امشب همه شب دل غم آشام
لب بر لب آه آتشین داشت .

طالب آملی (از آنندراج ).


ز خون دیده باشد مایه دار اشک غم آشامان
به آب خویش گردد آسیای گوهر غلطان .

شیخ العارفین (از آنندراج ).


غم آشامان بهم چون جام بخشند
دو عالم را برشحی کام بخشند.

نورالدین ظهوری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.