اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غم آلوده

نویسه گردانی: ḠM ʼALWDH
غم آلوده . [ غ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غمناک . اندوهگین . غم آلود. حزین . دلتنگ . رجوع به غم شود :
بیا ساقی آن لعل پالوده را
بیاور، بشوی این غم آلوده را.

نظامی .


فسرده دلان را درآرد به کار
غم آلودگان را شود غمگسار.

نظامی .


غم آلوده یوسف به کنجی نشست
به سر برز نَفْس ستمگاره دست .

سعدی (بوستان ).


قطره ٔ اشکی که از مژگان غم آلوده ریخت
عنکبوتی گشت و بر چاک گریبانم تنید.

ملا قاسم مشهدی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.