اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غم فرسوده

نویسه گردانی: ḠM FRSWDH
غم فرسوده . [ غ َ ف َ دَ /دِ ] (ص مرکب ) ناتوان شده از غم و غصه . (ناظم الاطباء). آنکه غم او را بفرساید. غمزده . غمکش :
گرچه غم فرسوده ٔ دوران بدم
مرگ عزالدین مرا فرسود و بس .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.