اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غمگین بودن

نویسه گردانی: ḠMGYN BWDN
غمگین بودن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غمناک بودن . اندوهگین بودن :
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته لیکن قوی و بابنیاد.

کسائی .


ور از من بدآگاهی آرد کسی
مباش اندرین کار غمگین بسی .

فردوسی .


وز آن پس فرستاد نزد پلاش
که از مرگ پیروز غمگین مباش .

فردوسی .


غم آن کسی خوردن آیین بود
که او بر غمت نیز غمگین بود.

اسدی (گرشاسب نامه ).


با نور ماه شب نبود تاری
با علم حق دل نبود غمگین .

ناصرخسرو.


نیی آگه که گر غمگین نبودی
نبایستیت هرگز غمگساری .

ناصرخسرو.


ز بهر آنچه کآید با توگر غمگین بوی شاید
ز بهر آنچه کایدر ماند خواهد چون بوی مغتم .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.